انیمیشن Diary of a Wimpy Kid: Rodrick Rules نسبت به قسمت اول این مجموعه، قدمی رو به جلو محسوب میشود، اما آیا برای نجات این سری هم کافی است؟ با تاسیاگیم همراه باشید.
سال ۲۰۲۰، دیزنی اعلام کرد که قصد تولید مجموعهای انیمیشنی با اقتباس از کتابهای محبوب Diary of a wimpy kid، که در ایران با نام دفترچه خاطرات یک بی عرضه شناخته میشود، را دارد. اولین قسمت از این مجموعه یک سال بعد بهصورت مستقیم روی سرویس پخش +Disney عرضه شد. برخلاف آنچه انتظار میرفت، نظرات بینندگان و منتقدین به این انیمیشن آنقدرها هم مثبت نبود و برخی حتی سری فیلمهای لایو اکشن قبلی استودیو فاکس قرن بیستم را اقتباسی برتر میخواندند؛ عمده انتقادات وارد شده به این انیمیشن دست روی نکاتی همچون مدت زمان کوتاه فیلم، حذفیات متعدد، انیمیشن نه چندان چشم نواز و عدم انعکاس روح اثر اصلی در این اقتباس گذاشته بودند. Diary of a Wimpy Kid: Rodrick Rules، دومین اثر از این مجموعه که بهتازگی منتشر شده، در بسیاری از موارد کیفی عملکرد کم و بیش بهتری نسبت به فیلم اول دارد و قدمی در مسیر درست محسوب میشود، اما هنوز با تبدیل شدن به اقتباسی که دفترچه خاطرات یک بی عرضه مستحقش است، فاصله دارد.
داستان Rodrick Rules از اینجا شروع میشود که پدر و مادر گرگ تصمیم دارند برای جشن سالگرد ازدواج خود به سفری کوتاه بروند و این یعنی گرگ قرار است دو روز با رودریک، برادر بزرگترش، در خانه تنها بماند. تصور دو روز تنها بودن با برادر نوجوان خود برای گرگ وحشتناک است؛ رابطهی گرگ و رودریک را نمیتوان با کلماتی مثل خوب و صمیمی توصیف کرد و این مسئله بر گرگ پوشیده نیست که رودریک حوصلهی سر و کله زدن با برادر کوچکتر خود را ندارد. با تمام این اوصاف اما به نظر میرسد این موقعیت پیش آمده قرار است رابطهی این دو برادر را دستخوش تغییر کند؛ رودریک از گرگ درخواست میکند برای برگزاری مهمانی بزرگی که قصد دارد در غیاب والدینشان در خانه ترتیب دهد، کمکش کند.
این انیمیشن با حذف خیلی موقعیتها و برخوردهای میان گرگ و رودریک، به نمایشی سطحیتر از رابطهی بین این دو نسبت به کتابها و سری فیلمهای لایو اکشن بسنده میکند
درحالیکه فیلم اول از دوستی میگفت، فیلم دوم به سراغ خانواده و رابطهی برادری رفته است. پیوند میان گرگ و رودریک در این انیمیشن آشناست؛ برادر بزرگتری که خواسته یا ناخواسته الگویی برای برادر کوچکتر خود محسوب میشود، اما خود را بهتر و والاتر از آن میشمارد که بخواهد با یک کودک وقت بگذراند و برادر کوچکتری که میخواهد خود را به برادر بزرگترش ثابت کند و در جایگاهی برابر با او قرار بگیرد. یکی از اصلیترین ایرادات این اقتباس اما درست همینجاست؛ آنچه میان گرگ و رودریک وجود دارد، مفصلتر و پیچیدهتر از این حرفهاست، اما این انیمیشن با حذف خیلی موقعیتها و برخوردهای میان این دو، به نمایشی سطحیتر از این رابطه نسبت به کتابها و سری فیلمهای لایو اکشن بسنده میکند.
Rodrick Rules بینندگان را طرفدار قدیمی میشمارد، اما این تصمیم منجر میشود که پایان و نتیجه گیری داستان آنقدری که میتوانست تأثیرگذار نباشد. درست در همان دقایق آغازین فیلم، مادر گرگ به او میگوید که از مشکلات بین این دو برادر خبر دارد، اما این آخر هفته فرصت خوبی برای پیوند دوبارهی بین آنهاست، اما او دقیقا از کدام مشکلات صحبت میکند؟ در چند دقیقه حضور رودریک در این سری تا این لحظه خبری از مشکلاتی بین آنها نیست. حتی در دیالوگ اولیهی گرگ در ابتدای فیلم هم به جز تمایل وی به برقراری ارتباط با رودریک، به مشکل خاصی اشاره نمیشود. درواقع نه فقط پایان، بلکه حتی لحظاتی در میانهی فیلم که اوضاع برای مدت کوتاهی میان گرگ و رودریک بهتر میشود نیز کمی تا قسمتی رنگ میبازد. خوب شدن رابطهی گرگ و رودریک وقتی میتوانست تجربهای تأثیرگذار باشد که همچون فیلم لایو اکشن این قسمت، ابتدا نظارهگر آنچه معمولا میان این دو است میبودیم و بعد ارزش واقعی این لحظات خوب را میفهمیدیم.
در فیلم اول، مدت زمان کوتاه و سرعت روایت کند فیلم باعث شده بود که بسیاری از لحظات مهم منبع اقتباس که اطلاعات مهمی را درمورد گرگ و ارتباطش با دنیای پیرامون خود روایت میکردند، مثل ایفای نقش گرگ در تئاتر مدرسه، به تصویر کشیده نشوند و از همین رو بخشی از شخصیت گرگ در این اقتباس گم میشود. از آنجا که مدت زمان انیمیشن دوم از اثر اول بیشتر بود، امید میرفت که این مشکل کمتر احساس شود، اما با تکرار همان ضرب آهنگ آرام روایت قبلی، پیشرفت چندانی در این زمینه حاصل نشد. درواقع این انیمیشن بخش اول داستان کتاب را که به شخصیت رودریک، نقش وی در دنیای گرگ و تاثیرات خواسته و ناخواستهاش روی زندگی او میپردازد را نادیده میگیرد و بعد، با یک زمینه چینی کوتاه، سراغ ماجرایی میرود که قاعدتاْ باید در میانهی داستان روایت میشد.
در خیلی از موارد ممکن است حس کنیم که گرگ تمام مدت صرفا به خاطر رفتارهای رودریک مجازات میشود، اما باید در نظر داشت که گرگ هفلی شخصیتی است که در اغلب اوقات با مشکلاتی زاده از رفتارهای خودش دستوپنجه نرم میکند
اولین و پر رنگترین نشانه از رابطه بین این دو برادر را در همان لحظات آغازین فیلم، در مهمانی گرگ مشاهده میکنیم. کاری که رودریک با گرگ در مهمانی میکند، تنها یکی از موارد متعدد بدرفتاریهای اوست؛ از دروغش درمورد پروژهی علوم گرفته، تا تلاش برای نابود کردن زندگی اجتماعی گرگ، خصوصیات رودریک باعث میشوند که نتوانیم او را یک برادر خوب خطاب کنیم.
در ادامه جزییات بیشتری از داستان فاش میشود
ریشهی برخی از رفتارهای رودریک، مانند تلاشش برای گول زدن مادرش با هدف دریافت پول بیشتر یا بدخلقیهای مداومش با گرگ را به حس و حال سرکشی نوجوانی ربط داد، اما نباید این مسئله را نادیده گرفت که خود گرگ نیز با برخی رفتارهایش کمک زیادی به بهتر کردن این رابطه نمیکند و اگر بخواهیم تصویر کلی را ببینیم، این رابطه از هر دو طرف مسموم شده است.
در این فیلم اما شخصیتها، بیشتر گرگ، کمتر اشتباه میکنند و نحوهی روایت طوری است که انگار برخی از مشکلات پیش آمده صرفا از روی تصادف بوده و تقصیری از سوی گرگ وجود ندارد. این مسئله در خیلی از موارد باعث میشود حس کنیم گرگ تمام مدت صرفا به خاطر رفتارهای رودریک مجازات میشود. باید در نظر داشت که گرگ هفلی شخصیتی است که در خیلی از موارد با مشکلاتی زاده از رفتارهای خودش دستوپنجه نرم میکند و این رفتار فیلم با او، از شخصیت واقعیش میکاهد.
با گذر این فیلم از برخی وقایع، زمانی برای پرداختن به کارکترهایی همچون هالی و فرگلی باقی نمیماند و آنها جای خود را به خانوادهی هفلی میدهند. از آنجا که Rodrick Rules فیلمی با محوریت خانواده است و باتوجهبه مدت زمان اثر و سرعت روایت آن، زمان کافی برای پرداختن به همهی بخشهای گستردهی دفتر وقایع روزانهی گرگ وجود ندارد، این انتقال تمرکز به خانهی هفلیها تصمیمی هوشمندانه است؛ به جز رودریک، بینندگان حالا بیشتر با فرنک و سوزان، والدین گرگ، آشنا میشوند. البته گذر از این آشنایی اولیه و پردازش عمقی این دو شخصیت، خصوصا پدر گرگ، در انیمیشن بعدی، The last Straw، که هماکنون در حال ساخت است، انجام خواهد گرفت.
در میان شخصیتهای فرعی، بهترین تغییر نسبت به منبع اقتباس به شخصیت پدر بزرگ تعلق دارد
در میان شخصیتهای فرعی اما بهترین تغییر نسبت به منبع اقتباس به شخصیت پدر بزرگ تعلق دارد. با اینکه هنوز هم حضور او در داستان این قسمت آنقدرها هم زیاد نیست، اما همان حضور کم حالا با زیر داستانی آمیخته شده که ضمن عمق بخشیدن به کارکترهای پدر و پدربزرگ گرگ، در جهت پیام اصلی فیلم قرار میگیرد و افزونهای به یادماندنی و تأثیرگذار محسوب میشود؛ دو تن از سه پسر پدربزرگ، عمو و پدر گرگ، مدتها است با یکدیگر قطع ارتباط کردهاند و این به یک زنگ هشدار برای گرگ و رودریک بدل میشود که اگر ایشان تغییری در رابطهی فعلی خود ایجاد نکنند، ممکن است آیندهای مشابه داشته باشند. این تابلوی خطر نقش اصلی خود را در لحظات پایانی فیلم ایفا میکند و منجر به بیان کلماتی از زبان گرگ هفلی میشوند که نزدیکترین چیزی به عذرخواهی هستند که میتوانیم از زبان او بشنویم.
قسمت اول این ریبوت بعضا از وجود زوایای دوربین و پویانمایی سؤال برانگیز رنج میبرد. با اینکه Rodrick Rules کاملا این مشکلات را حل نکرده، اما لوک کرمیکن جوان تا حدودی توانسته در پوشش این نقاط ضعف خوب عمل کند. نکتهای که اما هنوز مورد انتقاد عدهی زیادی از بینندگان قرار میگیرد، مدلهای شخصیتها و ترجمهی آنها در دنیای سهبعدی است. دیزنی پلاس با انتشار نمایش اولیهی انیمیشن این سری ریبوت، تقریبا تمامی طرفداران مجموعه را هیجان زده کرده بود. در این نمایش به نظر میرسید که این سری با حفظ سبک طراحی خاص جف کینی، قصد دارد در زمینهی جلوهی بصری، پا جای پای Snoopy & Charlie Brown: The Peanuts Movie بگذارد و بینندگان شاهد یک ترکیب دلچسب از پویانمایی سهبعدی و دو بعدی باشند. نتیجهی نهایی اما فاصلهای قابل توجهی با آنچه پیشتر در تیزر معرفی دیده شده بود، داشت.
با اینکه نمیشود جلوهی بصری این اثر را ضعیف و غیر قابل دیدن خواند، اما بهعنوان انیمیشنی که نام دیزنی، هر چند در جایگاه ناشر، را به دوش میکشد، سبک و سیاق پویانمایی اثر قدیمی و ارزان به نظر میرسد؛ بهطور خلاصه، جلوهی بصری این اثر بیشتر به انیمیشنهای استودیوهای مستقل در دههی ۲۰۱۰ شباهت دارد، تا یک اثر اورجینال دیزنی. این پایین آورده شدن کیفیت نسبت به تیزر معرفی دوباره آتش بحثهایی در زمینه آثاری که مستقیما برای سرویسهای استریم ساخته میشوند را شعله ور کرد؛ استودیوها بی ترس از اینکه در گیشه با شکست تجاور مواجه شوند، در هر بخش از اثر که بخواهند دست به کم کردن هزینهها میزنند.
درنهایت درمورد Rodrick Rules باید گفت که اگر بخواهیم درمورد بازسازی مو به موی کتاب صحبت کنیم و درمورد انتقال روح شخصیتها و داستان به صفحهی نمایش سختگیری نکنیم، با اثری کم و بیش بهتر از قسمت اول مواجهیم، اما این سری تا به اینجای کار هنوز هم نمیتواند معرفی خوب از دنیای Diary of a wimpy kid برای طرفدارانی جدیدتر و کم سن و سالتر باشد و کماکان وزنهی ترازو به نفع سری لایو اکشن این مجموعه سنگینی میکند. از آنجا که انیمیشنی بااینحال و هوا هنوز هم بهترین گزینه برای اقتباس مجموعه محسوب میشود، امید است که در The Last Straw، استودیو Bardel Entertainment بیشتر به آنچه شخصیتهای این دنیای جذاب را ماندگار کرده توجه کند و با عرضهی روایتی سریعتر و جامعهتر، درکنار پررنگتر کردن نقاط قوط Rodrick Rules، کاری که فیلم چهارم سری لایو اکشن با این مجموعه کرد را تکرار نکند.